۱۳۸۷ مهر ۲۸, یکشنبه

جمعه2/4/1384

آدم ها وارد زندگیت میشن. کسی برای اومدنش ازت اجازه نمی گیره.همونطور که تو برای قدم گذاشتن توی زندگی اونها اجازه نمی گیری. همیشه همه ی چیزهایی که آروم اتفاق می افتن یک روزی تو رو متعجب می کنن. اما اون روز که به خودت می یای شاید دیگه دیر شده باشه. می تونی خیلی چیزها رو پیش بینی کنی. اما خب فکر کنم که این خصوصیت تمام آدم ها باشه که می خوان همه چیز رو تجربه کنن.شاید بارها. البته هر اتفاق فقط یک بار تجربه می شه، چون تجربه بعدی مطمینا با اون یکی زمین تا آسمون فرق داره. من هم به خاطر تشابهات کوچیک شانس این تجربه ها رو نه از خودم می گیرم نه از دیگران.

۱۳۸۷ مهر ۲۶, جمعه

چراغ سبز شده بود وقتی بوی مریم هات تمام ماشین رو پر کرد

۱۳۸۷ مهر ۱۴, یکشنبه

در پشت شیشه های بزرگ عینک آفتابی جدیدم احساس امنیت بیشتری میکنم. دیگران آنقدرکه من به نگاه کردن در چشمانشان علاقه مندم به نگاه های مستقیم من علاقه ای ندارند