کاشکی چشمانم را نبسته بودم، کاشکی میدیدم متفاوت ترین تجربه زندگی ام را. اما شاید دیده ام. شاید خاطرات آن شب در همان تو در توهای وجودم که غم هایم در آن پنهان بودند( و ناگاه مثل آتشفشان سر بر آوردند) پنهان شده اند.
کاشکی چشمانم باز بوده باشند...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر